امروزه صحبتهای بسیاری در باب معماری ایرانی و یا بهعبارتی فضای ایرانی، هویت ایرانی، خانهی ایرانی و حتی اصطلاح انگلیسی پرشین روم (Persian Room) است.
اما مفهوم این واژهها چیست؟ در واقع؛ معنای این واژه برای هر کسی نسبت به قشر فرهنگیاش متفاوت است و حتی میان معماران و سازندگان ساختمان نیز تعابیر مختلفی دارند!
تازگیها بحث معماری ایرانی و اسلامی در مقابل معماری مدرن و یا کلاسیک غربی بسیار است و صاحبنظران به نقدهایی جدی در این رابطه پرداختهاند. امروز به نماهای شهری تهران، اعتراضات بسیاری است و در سازمانهای مربوطه برای نماهای شهری ضوابطی را در شهرداری مصوب کردهاند و حتی به فضای داخلی بناهای ایرانی توجه ویژهای میشود.
در این رابطه سه مسئله وجود دارد که بایستی بررسی شود؛
1. چرا در این زمان این مسئله مطرح شده است و ریشهی آن چیست؟
2. معماری ایرانی و فضای ایرانی چیست و تعابیر موجود چه هستند؟
3. راهحل چیست؟ سمت و سوی آن کدام است و آینده را چگونه میتوان دید؟
دربارهی مسئلهی اول؛ به نظر من فرآیند ســاختوسازهای جدیدی که با سبک کلاسیک غربی شکل گرفته و بهنحوی مورد اعتراض نخبگان و منتقدان معماری قرار گرفتهاند، به مدیریت شهری هم رسیده است. بیهویتی معماری ایرانی و امروزی که غالباً در آپارتمانهای لوکس شکل گرفته است، چهرهی دیگری را به شهر تهران داده است.
این رویکرد در معماری، ریشه در تقاضای آن دارد و الگوسازی لوکس کلاسیک غربی بهعنوان راهحل توسط عدهای از معماران ارائه شده است. حتماً نیازی وجود داشته که بایستی بررسیهای اجتماعی و اقتصادی آن را دید. این معماری حاکی از عدم شناخت معماران و سازندگان از معماری ایران است.
و پرسش این است که؛ معماری ایرانی و امروزی لوکس چیست؟ مگر ما در سبک معماری دوران صفوی و قاجار، معماری ایرانیِ فاخر یا لوکس نداشتهایم؟ شاید آن را ندیدهایم و یا اگر دیدیم، معماری سنتی و گذشتهگرا دیده بودیم و یا آن را رها کردیم و به کپی کردن از غرب رسیدیم. شاید این معماری، تحقیرآمیز بوده است که به سمت آن نرفتهایم و شاید ریشه از زمان عهدنامهی ترکمانچای دارد که تحقیر شدهایم و غرب برای ما تبدیل به یک الگو شد. شاید انقلابهای صنعتی و تحول در دنیا ما را به دنیای خودش برده است. البته تحولات صنعتی در همهی جهان تأثیر داشته اما کموبیش کشورهایی همچون ژاپن، مراکش و … در معماری معاصر، هویتها را در نظر گرفتند و همپا با تحولات پیش رفتند. تناقض و مدرنیته بحثی طولانی است! ما میبایست از تجربههای جهانی استفاده کنیم. زمانی که فرانسویها، الجزایر و مراکش را به استعمار خود درآوردند، ابتدا معماری خودشان را ساختند ولی بلافاصله به معماری آنجا رسیدند و یک راهحل محلی ارائه دادند؛ تجربهی معماری مورِسک در الجزایر و مراکش بسیار جالب و قابل تأمل است. حتی نقش معماران فرانسوی در ایران همانند «آندره گدار» در ایجاد فضاهای ایرانی مانند موزهی ملی ایران و حافظیهی شیراز قابل بررسی است که چگونه یک معمار فرانسوی، ایرانی اندیشید و معماری با هویت ایرانی ساخت؟! ادامهی این راه در معماری شاگردان آنها مانند هوشنگ سیحون، کامران دیبا، نادر اردلان، کیوان خسروانی، مهوش عالمی، بهروز بیات، حسین امانت و …، نمایانگرِ تلاش و حرکت باارزش این معماران بوده است. امروز با موجِ احیای بناهای تاریخی در شهرهای ایران، این موضوع بیشتر مطرح میشود که چه ارزشهایی در این معماری وجود دارد که البته و متأسفانه دیده نمیشود! پس در پاسخ به پرسش اول باید بگوییم؛ جا دارد که بهجای معماریِ کپی و فُرمال غربی (Roman) از معماری خودمان اقتباس کنیم و جای دور نرویم!
پرسش دوم هم این بود که این معماری (معماری ایرانی) چیست؟
حتماً و حتماً شناخت میخواهد و متأسفانه در این زمینه، حرکتهای کمی کردهایم.
نه در 600 واحد آموزش معماری، تدریس درستی میشود و نه منابع قابل تأملی در این زمینه وجود دارد. درکهای مختلفی از معماری ایرانی هست. عدهای آن را قهوهخانهی سنتی میدانند که یک کشکول درویش و گلیم قشقایی داخل آن را شکل میدهد و عدهای با آجرکاری قاجار و کاشیکاری مسجدی، نماهایی با فرمهای بیتناسب خلق میکنند! عدهای هم آن را کپیسازی عینبهعین میدانند. حتی در احیای بناهای قدیمی که مرمت اصولی را انجام دادهاند، شاهد بیسلیقگیهای بسیاری در طراحی داخلی و جزئیات نهایی معماری هستیم که باز هم ناشی از عدم شناخت است.
الحاقات بیتناسب، دکورهای بیربط، لامپها و آویزهای بیریخت!
نمونههایی از این دست را میتوان در خانههایی نظیر مجموعهی فهادان یزد، حمام خان کاشان، خانهی بسیار زیبای ابرکوه و یا کاروانسرای بیستون به چشم دید.
ما در این زمینه میتوانیم کارهای بسیاری انجام دهیم و حداقل یک فضای قدیمی ایرانی را درست طراحی کنیم و فینیشینگ (Finishing) مناسبی ارائه دهیم. تجربهی مراکش در این زمینه بسیار جالب است؛ مرمت خانههایی مانند مجموعهی مامونیا و تبدیل آن به یک هتل پنج ستاره و کارهای اخیر در هند نمونههایی از تلاشهای خارجیها هستند. ما از تجربههای جهان میبایست بهرهمند شویم.
ما در حال حاضر در حال ساخت 200 مجموعهی هتل در ایران هستیم و حدود 200 مجموعهی جهانگردی از گذشته هم در حال نوسازی هستند. با اینحال هنوز یک الگوی مناسب در این زمینه نداریم. از صنایعدستی ارزشمندمان در تزئینات طراحی داخلی استفاده نمیکنیم.
هویتسازی را میتوان از طراحی داخلی هتلها شروع کرد. معماری هتلِ کابل در افغانستان در بازسازی اخیر، نمونهای از فرهنگ ایرانی در طراحی داخلی هتل است. هتلهای معتبر تهران هیچیک هویت طراحی داخلی ایرانی ندارند. تصاویر و تابلوها در راهروها و لابیها ربطی به فرهنگ ایران ندارند.
طراحی رستورانهای ایرانی عموماً از اصالت این فرهنگ بیبهرهاند!
اما در پاسخ به سومین پرسش؛ که آیا راهحلی وجود دارد؟
من معتقدم که حتماً وجود دارد اما راه بسیار دشواری در پیش است. مسئلهی شناختِ معماری ایران، فرهنگ ایرانی و صنایعدستی ایرانی در مرحلهی اول و طراحی و معاصر کردن آن در مرحلهی بعد میتواند راهحل درستی باشد. ایران در آغاز یک رنسانس به سر میبرد. زمان لازم است تا به پاسخ مناسب برسیم. استفاده از تجربههای مشابه خارجی، تکثیر تحقیقات و انتشار مطالعات و کتابهای آموزشی، معرفی کارهای خوب انجامشده در این سبک معماری و فرهنگسازی میتواند به جامعهی معماریمان کمک کند. معماران ما منابع غنی از فرهنگ معماری ایران در دسترس ندارند. کدام کتاب است که انواع و اقسام رخبامهای ایرانی را نشان بدهد؟ در کجا فرم طراحی پنجرهها و نردهها را در ادوار مختلف تاریخ تا امروز معرفی کردهاند؟ دربارهی کفسازی، تزئینات دیوار و سقف، آینهکاریها و گچبریها منابع بسیار اندکی در اختیار داریم.
خوشبختانه تحول هنر معاصر ایرانی از جنبش سقاخانه تا امروز این حرکت را در هنرهای تجسمی پیش برده است. امروز؛ طراحان ایرانی جای بسیاری دارند که بتوانند آنها را تکمیل کنند و بهصورت هنرهای کاربردی در معماری امروز ایران بهکار بگیرند. معماران ما تازه با خاصیتهای معماری ایرانی از لحاظ درک فضایی و شیوهی زندگی آشنا شدهاند و تلاش میکنند تا آنها را بهکار ببندند و راهحلهای امروزی ارائه دهند. عدم شناخت فنی در معماری ایرانی هنوز در بسیاری از معماران ما وجود دارد و آنها مجبورند کپیِ لوتوس غربی را بهکار ببرند. این رنسانس آغاز شده است و هنوز در ابتدای آن هستیم. امیدوارم در مقالههای بعدی به معرفی نمونههای موفق برسیم و این داستان را ادامه دهیم.