مرجع ثبت اختراع برای مالکیت معنوی مخترعان طبق قانون برعهده قوه قضائیه و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در اداره مالکیت معنوی قوه قضائیه است. در گـفتوگو با دکتر “محمود حکمتنیا” معاون حقوق مالکیت فکری وزیر دادگستری کشور به مشکلات این حوزه پرداختیم.
به گزارش شایان آگاهان املاک به نقل از تسنیم ؛ “پتنت” (Patent) که در زبان فارسی از آن با عنوان “ثبت اختراع” یاد میشود، ثبت حقی است که از سوی دولت به مخترع داده میشود و به وی اجازه میدهد دیگران را از ساخت، فروش و بهرهبرداری از اختراع برای مدتزمانی مشخص بازدارد. سیستم پتنت، در حقیقت برای تشویق نوآوریهایی که برای جامعه سودمند و منحصربهفرد هستند، طراحی و اجرا شده است.
اختراع به معنی ساخت و تولید یک محصول جدید است که پیشتر به صورت فکری ناب یا یک تئوری کارا به نظر میرسیده است؛ بیشتر اختراعات، از دل مراکز علمی، مانند مراکز تحقیق و توسعه شرکتها، پژوهشگاهها و دانشگاهها، یا به صورت یک فعالیت انفرادی توسط افراد خلاق ظهور میکنند.
اما پتنت یا گواهی ثبت اختراع، از طرف نهادهای حاکمیتی به ابداعاتی اعطا میشود که در قالب یک درخواست ثبت اختراع، به این ادارات ارائه میشود و ادارات ثبت اختراع، با توجه به شرایط قانونی تعریف شده برای تعیین اختراع، آن درخواست را قابل ثبت تشخیص میدهند.
مرجع ثبت اختراع برای مالکیت معنوی مخترعان طبق قانون بر عهده قوه قضائیه و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور (در اداره مالکیت معنوی) است که این سازمان به صورت آنلاین و برخط، اظهارنامههای مخترعان را به صورت کاملاً الکترونیکی برای ارزیابی ثبتی انجام میدهد.
نظام مالکیت فکری در واقع مجموعهای از نهادهای حقوقی است که درصدد است روابط تولیدکننده علم و فناوری و صنعت و بازار مصرف را بهگونهای تنظیم کند تا هزینه تولید علم و فناوری را نه از طریق دولت یا تولیدکننده علم و فناوری و یا تولیدکننده صنعت به طور مستقیم تأمین کند، بلکه این نظام میخواهد با تحلیل روابط صنعتی جدید، هزینه تولید را از طریق بازار مصرف تأمین کند؛ بدینمنظور نظام مالکیت فکری براساس مبانی، اصول و تحلیل مجدد نهاد مالکیت و حق طراحی شده است.
بخشی از نظام مالکیت فکری مربوط به حقوق مخترعان است. نکتهای که وجود دارد این است که بسیاری از مخترعان کشور با مشکلات عدیدهای مواجه هستند و تعدادی از این مخترعان نیز از سرقت اطلاعات علمی اختراع خود توسط افراد مختلف و بعضاً تیمهای داوری شکایت و گلایه دارند. به همین خاطر برای اطلاع از موضوع “مالکیت فکری و معنوی” در ایران سراغ دکتر “محمود حکمتنیا” معاون حقوق مالکیت فکری وزیر دادگستری رفته و با وی به گفتوگو نشستهایم که مشروح این مصاحبه را از نظر میگذارنید:
با توجه به شعار مقام معظم رهبری مبنی بر تولید و دانشبنیان، مالکیت فکری چه تأثیر و ارتباطی با شرکتهای دانشبنیان دارد؟
شعار مقام معظم رهبری مبنی بر تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرین کاملاً بر موضوع دانشبنیان تأکید دارد و در ادبیات حقوقی و اقتصادی نیز اصطلاح “اقتصاد دانشبنیان” مطرح میشود. رهبری در شعار سال تأکید دارند محوریت، تولید است و رویکرد آن دانشبنیان و با توجه به اشتغالآفرینی بوده است.
با توجه به وضعیت شرکتهای دانشبنیان، باید ببینیم این شرکتها چه چیزی را تولید میکنند؟ در مرحله اول باید ببینیم آن چیزی که تولید میشود چیست؟ آیا سنخش از سنخ همین محصولات فیزیکی و خارجی است؟ چراکه تولید فیزیکی محصول در طول تاریخ وجود داشته است.
زمانی که از محصول دانشبنیان تا تولید دانشبنیان صحبت میکنیم باید ببینیم دقیقاً منظور چیست؟ اینکه بشر از راه دانش و فناوری، تولیدات محصول داشته است اصلاً بحث جدیدی نیست و در طول تاریخ و زندگی بشر وجود داشته است. در طول زندگی اگر به دوران کودکی بازگردید، کودک، هم از چیستیها سؤال میکند که دانش و فلسفه میشود و هم برای حل مشکلات خودش، راهحلهای عملی را به کار میگیرد مثلاً برای بالا رفتن از یک مبل، زیر پایش پُشتی میگذارد.
بنابراین همه ما در همان دوران کودکی، فناور هستیم، در تاریخ بشر نیز همیشه فناوری مقدم بر دانش بوده است یعنی بشر برای حل مشکلات خودش، صرفنظر از اینکه قاعده جاذبه زمین را کشف کرده است، مواجهه با قاعده جاذبه زمین را میدانسته است مثلاً اقدام به ساخت نردبان میکرده است. بنابراین فناوری به لحاظ تاریخی چیز جدیدی نیست و نه یک امر طبیعی و شاید از فطریات انسان است که میداند چطور با استفاده از ابزارهایی مشکلات خودش را حل کند.
اما چه اتفاقاتی افتاد که ما به سراغ محصولات دانشبنیان رفتیم؟
در یک زندگی ساده قبل از صنعت به عنوان مثال زمانی که با یک مشکلی روبهرو میشدم متعاقباً یک محصولی را میساختم خودم نیز استفاده کرده و سپس به بازار عرضه میکردم، در اینجا محوریت، با کار یَد یا دست بود. به عنوان مثال زمانی که یک بیل ساخته میشد آن کسی که در جلوی کوره میایستاد ارزش کار را در اختیار داشت یعنی آن کسی که طراحی بیل را کرده بود نه ایده آنچنانی داشته است و نه علم فیزیک و شیمی خوانده و نه سرمایهگذاری خاصی انجام داده بود که در اینجا یک بازار دو رُکنی تشکیل شده است که شامل تولیدکننده کالای فیزیکی و مصرفکننده است.
علیالقاعده این محصولات دستی و نه صنعتی، یک فکری نیز پُشت آن بوده است اما این فکر دیده نمیشود و نیازی نیز به دیده شدن نبوده است! مشکل زمانی اتفاق میافتد که به جای این خط تولید دستی، خط تولید صنعتی آمد و خط تولید آن بازار دو رُکنی تولیدکننده و مصرفکننده را به یک بازار سه رُکنی تبدیل کرد چون قبل از اینکه صنعتگر وارد کار شده و محصول خود را تولید کند یک نفری، طراحی محصول را انجام داده است. این سه رُکن شامل تولیدکننده فکر، تولیدکننده صنعتی که محصول فیزیکی تولید میکند و بازار مصرف است.
به صورت خلاصه اگر بخواهیم بدانیم تفاوت دنیای صنعتی جدید با دنیای سنتی چیست باید بگوییم دنیای سنتی یک بازار دو رُکنی تولید و مصرف بود اما بازار سه رُکنی بازار تولید فکر(فناوری)، تولید محصول و بازار مصرف است.
هزینه نفر اول که تولیدکننده فکر است چگونه باید تأمین شود؟ یعنی چطور باید آن را قانع کرده و تشویق کنیم شغل خودش را تولید فکر قرار داده و برای مشکلات بشر، محصولی را طراحی و مسئلهای را حل کند؟
در ابتدا باید بگویم زمانی که گفته میشود یک نفر تولید فناوری میکند به این معناست که یک محصولی که تاکنون وجود نداشته است را به وجود میآورد. در تولید طبیعی، انواع موجود در طبیعت را تکثیر میکنید اما در اینجا طراحی کرده و چیزی که اصلاً وجود نداشته را به وجود میآورید بنابراین کسی به آن آگاهی ندارد. یعنی نداشتنِ آگاهی را به جدید بودن تعبیر میکنیم یعنی هیچکس نسبت به آن آگاهی ندارد پس این یک فناوری جدیدی دارد که هیچکس از آن آگاه نیست اما قابلیت تولید صنعتی داشته و میتواند محصول شده و در بازار قرار بگیرد.
ممکن است نخستین راهی که به ذهن میرسد این باشد که این تولیدکننده صنعتی، اطلاعات را دریافت کرده و شروع به ساخت کند که راهحل خوبی نیز است. اگر با گرفتن این اطلاعات و ساخت، اطلاعات افشا نشود همچنان راهحل خوبی است اما معمولاً چنین چیزی میسر نمیشود یعنی بلافاصله بعد از اینکه محصول ساخته شود قابلیت مهندسی معکوس دارد و دیگران آن را میسازند.
اگر این تولیدکننده صنعتی، هزینه این تولید علم را بدهد، نفر دوم تولیدکننده این هزینه را نمیدهد و قطعاً این تولیدکننده شکست میخورد چون در بازار رقابت، توانایی رقابت نخواهد داشت چراکه نفر اول هزینههایی از جمله هزینه مواد اولیه، هزینه کارگر و … داده است و نفر دوم این پول را نداده است. اگر ما انتظار داشته باشیم که تولیدکننده صنعتی، خودش هزینه داده و هیچ حمایتی از آن صورت نگیرد قطعاً در بازار شکست خواهد خورد.
راهحل دوم این است که دولت هزینه تولید فناوری را پرداخت کند، سیستمی که ما تقریباً به سمت آن حرکت کردیم. یعنی دولت هزینههای رُکن اول تولید علم و فناوری را تأمین کند و در این راستا مدلهای تشویقی نیز برای آن قرار داده است مثلاً ارتقای اعضای هیئت علمی را در کنار آن ضمیمه کند یعنی چیزی که امروز اتفاق میافتد. راهحل دوم نیز جواب نمیدهد! چراکه ممکن است در ابتدای امر خوشحالکننده به نظر برسد اما در درازمدت این روش شکست خواهد خورد چراکه دولت پول کافی برای همه فناوریها ندارد و قطعاً به سراغ اولویتبندی حرکت خواهد کرد.
معمولاً دولتها در اولویتبندی، هزینههای امنیتی را میدهند و اگر زیاد آمد مابقی را به هزینههای رفاهی اختصاص میدهند. دلیل دوم شکستِ ورود دولت برای پرداخت هزینه تولید فناوری این است که فکری که در اینجا تولید میشود همه آن منجر به ساخت نمیشود، یعنی اینطور نیست که هر محصولی، ساخته نیز بشود. صنعتگر باید محاسبه کند و سپس نتیجه بگیرد. یعنی دولت پولهایی را پرداخت میکند که نتیجه آن به بازار نخواهد رسید! یعنی اگر شاید 5 درصد اختراعات به محصول تبدیل شود کافی باشد و 95 درصد دیگر به دانش اضافه شده و منجر به محصول نشده است.
اگر دولت هزینه تولید فناوری را بدهد این تولیدکننده صنعتی حاضر نخواهد بود آن را بسازد چراکه این تولیدکننده باید خط تولید دایر کند که این خط تولید هزینه دارد و زمانی هزینه این خط تولید را میپردازد که به بازار مصرف اعتماد کند. اگر من محصولی را ساختم نفر اول آزاد بود و تولید کرد اما نفر دوم ممکن است بترسد از اینکه نفر دیگری، این محصول را تولید کند و مصرفکننده از من نخرد! در نتیجه باز هم هیچکس حاضر به تولید نخواهد بود چراکه تولیدکننده صنعتی حاضر به تولید نیست و دلیل آن هم این است که اعتماد به بازار مصرف ندارد. ما نگرانی تولیدکننده فناوری را برطرف کردیم اما نگرانی تولیدکننده صنعتی را برطرف نکردیم و باز هم در بازار شکست خوردیم.
نقش مالکیت فکری در این میان چیست؟
آن چیزی که مالکیت فکری ادعا میکند یک پیام روشن دارد و آن این است که میگوید من کاری میکنم که به تولیدکننده صنعتی بازار مصرف بدهد و به نفر اول تولیدکننده صنعتی میدهد. دولت نیز در سایه از این موضوع حمایت میکند مثلاً یک ماژیک را اختراع کردم دو تا حق در اینجا وجود دارد یکی اینکه استفاده شخصی از آن آزاد است یعنی در همه نظامهای حقوقی، شما هر محصولی را که تولید کنید خودتان میتوانید استفاده کنید که این نه نیازی به ثبت دارد، نه نیازی به اعلام دولت دارد و هرکسی هر محصولی را که تولید کرد خودش میتواند آن را استفاده کند.
بحث اصلی بر روی حقوقی است که اصطلاحاً به آن حقهای صنعتی میگوییم که این حق شامل موارد: ساخت، (به معنای عرضه برای فروش)، فروش، واردات، ذخیره برای فروش مثل انبارداریها و ارائه در نمایشگاهها است. یعنی بتوانم بسازم، در بازار عرضه کنم، بفروشم، اجازه واردات بدهم و برای فروش ذخیره کنم. نگرانی صنعتگر این موارد است یعنی صنعتگر معتقد است اگر این موارد را به من بدهید نگرانی من برطرف میشود و من باید انحصار در ساخت و فروش و واردات داشته باشم.
این حقهای صنعتی را زمانی که میخواهیم به فناوری که دانش تولید کرده است بدهیم باید یک فرمولی را طراحی کنیم چراکه باید یک چیزی به ما بدهد تا ما این حقهای صنعتی را به وی بدهیم.
راهحل این است که به یک فناور میگوییم که شما یک تعهد به ما بدهید و اطلاعات را برای کل کشور و در مرجع ثبت افشا کنید، به نحوی که یک شخصِ دارای مهارت عادی بتواند آن را بسازد. این اطلاعات در دفتر ثبت افشا شده و در اختیار عموم قرار میگیرد تا علم پیش برود و در مقابل نیز برای شما در این حقهای صنعتی ایجاد انحصار میشود. در این جا دو اتفاق خوب رخ داده است اول اینکه دانش افشا شده است و از حالت سِرّ تجاری خارج میشود، ما نباید همه چیز را از صفر شروع کنیم چراکه دانشها موجود است و در قبال آن ما این نگرانی را برطرف میکنیم.
کار مرجع ثبت این است که “پذیرش رسمی افشا” را انجام دهد که ثبت چیزی غیر از این نیست. یعنی من نزد مقام رسمی، اطلاعات مربوط به اختراع خودم را افشا میکنم و مرجع ثبت این اطلاعات را در اختیار عموم قرار میدهد. اینجا یک اقتصادی صورت گرفته است، دانش افشا میشود اما این حقها در اختیار عموم نیست و در اختیار صاحب دانش است.
این افشای دانش چه مزیتهایی دارد؟
این دانش برای حل یک مسئله است زمانی که من یک راهحلی را اعلام کردم دیگر کسی به این راهحل فکر نخواهد کرد. به عنوان مثال یک اتاق تاریک داریم که قرار است آن را روشن کنیم و شما یک لامپ شعله را اختراع کردید و اطلاعات آن نیز افشا شده است و در اختیار عموم است و انحصاراتی نیز برای شما در نظر گرفته شده است. نفر بعدی که با این لامپ شعله آشنا میشود متوجه میشود که مصرف آن بالاست و یک راهحل دیگر ارائه میدهد و بعد از آن من مهتابی را اختراع میکنم و به همین ترتیب، نفر بعدی به موضوع LED ها میپردازد.
با این روش، رقابت در راهحلها و نه در تولید صورت میگیرد. رقابت سنتی در تولید بود یعنی هرکسی که تولیدش مرغوبتر بود، ارجحیت داشت اما اینجا رقابت در حل مسئله ایجاد میشود. چه کسی با هزینه بهتر، کمتر و آسانتر یک محصول جدید را به بازار ارائه میدهند. امروز تلویزیونهای آنالوگ کجا هستند؟ چراکه راهحلهای جدیدی آمده است. حتی تلویزیونهای نسل دوم نیز دیگر نیستند. بیشترین تحولات را در حوزه گوشیهای همراه داشتیم و همه اینها نشاندهنده این است که من اطلاعات را در اختیار دارم و راهحلهای جدید پیدا میکنم در واقع رقابت سنتی، رقابت ایستا بوده است اما رقابت جدید، رقابت پویا است.
نقش دولت در این میان چیست؟ این حقهای صنعتی در کدام قانون آمده است؟
دولت براساس قانون، حقهای صنعتی را به رسمیت میشناسد که این قانون، مربوط به سال 1386 است ما از سال 1310 در این زمینه قانون داریم و این حقها را شناسایی کردیم که عنوان قانون مربوط به سال 1310 “قانون حمایت از علائم و اختراعات” است و عنوان قانون مربوط به سال 1386 “قانون حمایت از اختراعات، طرحهای صنعتی و علائم تجاری” بوده است.
https://www.instagram.com/agahanidehnews/ آدرس اینیستا